محل تبلیغات شما

بابا عاصی شده مامانو نگاه کردو صدای ملودی وار آیفن فضا رو در برگرفتو تپش قلب منم تنمو می لرزوند

بابا- فکر کنم جناب مهندسن ،نفس جان چرا خشکت زده بابائی پاشو دختر خوشگلم در رو باز کن

از جا بلند شدم تا به آیفن برسم انگار هزار متر راهو با پاهایی که بهشون آجر وصل بود طی کرده بودم با دستای لرزون آیفنو برداشتم:

-کیه؟

-شوکت هستم 

-بفرمایید جرئت نکردم از تو آیفن نگاه کنم میترسیدم !!! نمیدونم چرا انقدر ازش هولو ولا داشتم»

در باز کردم ومنتظر شدم تا بیاد و این انتظار چند ثانیه ای داشت قلبمو تو دهنم میاورد،تموم خاطرات صبح اومد تو ذهنم یاد حرفاش ،نگاهاش،تهدیداش…یعنی الان عکس و العملش چیه؟نکنه یه حرفی بزنه یه چیزی بگه یکی بو ببره ،مخصوصاًنگین که خیلی تیزه اونم تو اینطور مسائل،منو یه جور نگاه نکنه که مامان بفهمه،یعنی الان مثل همیشه سرد و جدی و تلخه که نمیشه با یه من عسل هم خوردش؟دستام یخ کرده بود به جلوی در رسید…

پارت ۳ رمان تب داغ هوس

جملات زیبا و آموزنده و عکس نوشته

پارت ۲ رمان تب داغ هوس

یه ,تو ,آیفن ,کنم ,الان ,کرده ,شدم تا ,العملش چیه؟نکنه ,چیه؟نکنه یه ,و العملش ,یه حرفی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

در جستجوی او